باز آمدی به پیشم ای فخر نامداران!
محمد صادق نائبی
در
1 دیدگاه
204 بازدید
باز آمدی به پیشم ای فخر نامداران!
از شوق گریه کردم چون ابر در بهاران
شاید شود فراموش ، شمس و قمر از این هوش
از دل نشد به یک دوش ، آن بهترینِ یاران
عهدی چنین که بستن ، نتوان دگر شکستن
نتوان دگر گسستن ، در پیچ روزگاران
گر دشمنی بخواهی با من کنی تو گاهی
آن را نکن ز راهی، می کرده اند عیاران
نبود نیاز ما را شمشیر نابکاران
تیغ فراق یاران ، بدتر ز تیرباران
مهر تو را که صادق دارد به دل ز سابق
هرگز نبود ناطق ، الا به دوستداران
بسیار عالیست جناب نائبی عزیز.مؤفق باشید.