خانه » باز آمدی به پیشم ای فخر نامداران!

باز آمدی به پیشم ای فخر نامداران!

باز آمدی به پیشم ای فخر نامداران!
از شوق گریه کردم چون ابر در بهاران

شاید شود فراموش ، شمس و قمر از این هوش
از دل نشد به یک دوش ، آن بهترینِ یاران

عهدی چنین که بستن ، نتوان دگر شکستن
نتوان دگر گسستن ، در پیچ روزگاران

گر دشمنی بخواهی با من کنی تو گاهی
آن را نکن ز راهی، می کرده اند عیاران

نبود نیاز ما را شمشیر نابکاران
تیغ فراق یاران ، بدتر ز تیرباران

مهر تو را که صادق دارد به دل ز سابق
هرگز نبود ناطق ، الا به دوستداران

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
7 سال قبل

بسیار عالیست جناب نائبی عزیز.مؤفق باشید.