خانه » خاطره از دکتر صدیق در ناامیدی از من

خاطره از دکتر صدیق در ناامیدی از من

پس از دو سال تحقیق و تدقیق و کشف بزرگان و نامداران میانه که با راهنمایی و هدایت استادم پروفسور محمدزاده صدیق بود، کتاب را ویرایش نهایی کرده و پیش از دریافت مجوز وزارت خدمت استاد بردم که تأیید نهایی کنند. مطمئن بودم این کتاب که بعد از تألیف 10 کتاب و دهها مقاله و با هدایت خود استاد تکمیل شده است مورد تایید استاد قرار خواهد گرفت. در عرض کمتر از دو ـ سه دقیقه فریاد استاد و شاگردی را برآورد و گفتند: آی بابا من سندن لاپ ناامید اولدوم! بو نه ایش دی؟ آدین قویوبسان نویسنده؟ سندن نویسنده چیخار؟ گؤتور گئت!

به چوب تنبیه استاد عادت داشتم و باور داشتم سیلی استاد بـه ز مهر پدر است. آرام گفتم: استاد! میشه بفرمایید کجایش اشکال دارد که اصلاح کنم؟

فریاد استاد بیشتر شد که: آخه این چه سبک نوشتن است؟ تملق هست؟ احترام است؟ بزرگنمایی هست؟ چرا اینقدر افعال و ضمایر با تکلف و با تعارف می نویسی؟

گفتم: استاد! همه اینهایی که اینجا آورده ام نوابغ روزگارشان بوده اند. احترام ندارند؟

استاد گفتند: افعال و ضمایر ساده استفاده کن و تمام کن حرف را. فرمودند و گفتند و نوشتند و … نباید در یک کتاب رسمی تذکره نوشته شود. برو کتاب تربیت را بخوان ببین چقدر ساده نوشته. برو تذکره ها را بخوان ببین چقدر بی تعارف و بی تکلف نوشته اند. افعال جمع مانند “فرمودند” را فقط برای معصومین علیهم السلام بیآور. برای بقیه خصوصاً آنانی که در قید حیات نیستند فعل و ضمیر ساده بکار ببر. برای فرد مرده هیچوقت از ضمیر “ایشان” استفاده نکن. از ضمیر “او” و حداکثر “وی” استفاده کن.

فریاد استاد پیامی همیشگی برایم داد و از آن پس ساده نوشتم و ساده گفتم مگر برای شخصیتهای بزرگوار در قید حیات. در اخبار صدای میانه نیز به تمام دوستان و همکاران توصیه کردم این پند را آویزه گوش کنند.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها